منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

به وبلاگ من خوش آمدید سلام من یک بسیجی هستم امیدوارم دراین جنگ نرم)سایبری موفق باشم وازدوستانی که نظر می دهند ممنونم
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو ماهانه
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 153
بازدید کل : 2740
تعداد مطالب : 85
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

بسیج وفرهنگ عاشورا
آیه قرآن تصادفی





ابر برچسب ها

 

مراسم عزاداری شب پنجم محرم الحرام سال 1393 با مداحی حاج محمود کریمی در هیات رایه العباس (ع) شمیرانات به صورت صوتی در ادامه مطلب آماده دانلود میباشد.

Mahmoud Karimi - Shabe Panjom Moharram 1393 دانلود مداحی حاج محمود کریمی شب پنجم محرم 1393

 




برچسب ها :

موضوع :
پنجم محرم , ,

عاشورا نه فقط روزی برای عزاداری است بلکه فرهنگی است که با تدبر و مطالعه بیشتر در زوایای آن می توان زمینه ساز حرکت های عمیقی بود. در این بخش قصد داریم در روزهای عزاداری محرم و صفر به ذکر یکی از شهدای گرانقدر کربلا بپردازیم.

 حضرت علی اکبر

 




برچسب ها :

موضوع :
پنجم محرم , ,

جَون بن حویّ مَولی اَبی‎ذر الغِفّاری

شیخ طوسی جون را از اصحاب امام حسین علیه السلام شمرده است.(1) «جون» (2) اهل «نوبه» و غلام سیاه پوستی بود که «ابوذر غفاری» آن صحابی با وفای پیامبر او را از قید بندگی و بردگی آزاد کرده بود. «جون» از شیعیان امام علی علیه السلام شناخته می‎شد. او پیوسته پس از ابوذر همراه اهل بیت علیهم السلام بوده است.

 




برچسب ها :

موضوع :
پنجم محرم , ,

 

نوشته‏ اند حسن بن على عليه السلام چند پسر داشت كه اينها همراه ابا عبد الله آمده بودند.يكى از آنها جناب قاسم بود.امام حسن عليه السلام پسر ده ساله‏اى دارد كه آخرين پسر ايشان است،و اين بچه شايد از پدرش يادش نمى‏ آمد چون وقتى كه پدرش از دنيا رفت گويا چند ماهه بوده است،در خانه حسين بزرگ شد.

ابا عبد الله به فرزندان امام حسن خيلى مهربانى مى‏ كرد،شايد بيش از آن اندازه كه به پسران خودش مهربانى مى‏ كرد چون آنها يتيم بودند و پدر نداشتند.اين پسر اسمش عبد الله و خيلى به آقا علاقه‏ مند است،و آقا به زينب سپرده است كه تو مواظب بچه‏ ها باش،و زينب دائما مراقب آن هاست.يك دفعه زينب متوجه شد كه عبد الله از خيمه بيرون آمده است و مى‏ خواهد برود پيش عمويش حسين بن على عليه السلام.

زينب دويد او را بگيرد،او فرياد كرد:«و الله لا افارق عمى‏»به خدا قسم كه من هرگز از عمويم جدا نمى‏ شوم.آن طفل مى‏ دود،زينب مى‏ دود( السلام عليك يا ابا عبد الله!اشهد انك قد امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و جاهدت فى الله حق جهاده).

آنقدر زينب دويد كه به ابا عبد الله نزديك شد.آقا فرمود:نه،تو برگرد،بگذار اين بچه پيش خودم باشد.خودش را انداخت‏ به دامان حسين عليه السلام(حسين است،او خودش عالمى دارد).در همين حال، يكى از دشمنان آمد براى اينكه ضربتى به ابا عبد الله بزند.

تا شمشيرش را بالا برد، اين طفل فرياد كرد:«يابن الزانية!اتريد ان تقتل عمى‏»؟زنازاده!تو مى‏خواهى عموى مرا بكشى؟تا او شمشيرش را حواله كرد،اين طفل دست‏خود را جلو آورد و دستش بريده شد. فرياد كرد:يا عماه!عموجان ببين با من چه كردند!

«اشهد انك قد امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و جاهدت فى الله حق جهاده حتى اتيك اليقين.»

و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم،و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

كتاب: مجموعه آثار ج 17 از ص 297

نويسنده: شهيد مطهرى




برچسب ها :

موضوع :
پنجم محرم , ,
فتح خون

فتح خون

 
فصل پنجم: كربلا

 

امام ایستاد و خطبه ای كربلایی خواند : « اما بعد... می بینید كه كار دنیا به كجا كشیده است ! جهان تغییر یافته ، منكَر روی كرده است و معروف چهره پوشانده و ازآن جز ته مانده ظرفی، خرده نانی و یا چراگاهی كم مایه باقی نمانده است . » «زنهار ! آیا نمی بینید حق را كه بدان عمل نمی شود و

 




برچسب ها :

موضوع :
پنجم محرم , ,


صفحه قبل 1 صفحه بعد
Untitled Untitled Untitled